از شایع ترین بیماری قرن چه می دانید؟

 از ایثار نا به جا، تا افسردگی حاد

(اول خودت باید به فکر نجات زندگیت باشی)

3تا بچه اش که ازدواج کرده بودند، بعد 4 سال اومده بود سر کلاس من، و حالا درد مادری و بخشی از زنانگیش رو تجربه میکرد که از زاویه دید خودش درمانی نداشت، بی هدفی،غم عمیق خانه ی خالی، حس پوچی، انتظار حضور بچه ها، توقع پرکردن جای خالی بچه ها از همسر و حس اینکه سالها برای بچه هام وقت و انرژی گذاشتم و حالا با یک پکیج از آرزوهایی بود که اونها رو بر باد رفته میدید.

ایثار افراطی،درگیری پنهانی

روز اول سر کلاس خوابش برد اولش خیلی بهم برخورد گفتم زهرا چیکار میکنی؟ انقدر مطلب غیر جذابه دانشجوت خوابید. چند جلسه ای همینطوری بود تا درخواست وقت مشاوره داد و ماجرای دردناکی که خیلی شنیده بودم،رو برام تعریف کرد. ولی این حاصل همون تفکر قدیمی بود که من زیاد در اتاق درمان بهش برخورده بودم

چی میشه کار به اینجا میرسه : مادری که خودش رو وقف بچه هاش کرده و حالا!!!! رنج افسردگی از نبود اونها شده همه زندگیش

ترس از آبرو

پرسیدم چرا اومدی دید نو؟ گفت: من افسرده شدم و بدون اطلاع همسرمو بچه هام رفتم پیش روانپزشک و دارم دارو میخورم. گفت:تورو خداااا این حرف ها همین جا بمونه یعنی اگه عروس و دامادم بفهمن آبروم میره بچه هام زندگیشون خراب میشه الان هیچکس نمیدونه میام این کلاس اگه بفهمن آبروم میره.

گفتم خوب چه توقعی از من دارید؟ گفت:من اومدم کلاس که این قرص ها رو قطع کنم تا کسی نفهمیده و آبروم نرفته خودم سرو ته مشکل رو جمع کنم

آبرووو؟؟؟؟!!!!

بله خانم خالقی آبرو، ما توی یک خانواده اصیلیم اگه کسی بفهمه برای بچه هام و شوهرم خیلی بد میشه آخه من دارو اعصاب میخورم خیلییی بد میشه برامون شما باورتون میشه من افسردگی دارم و قرص اعصاب بخورم؟اصلا بهم‌میاد؟

فکر خود ساز،که هر سازه تو

میشود قطعه ای از خانه نو

من معلم و مشاورم حق ندارم اجازه دارو خوردن یا ترک دارو به شما بدم

گفتم مادراولین نکته که اگر بیای دید نو من اجازه ندارم بهت بگم داروهاتو قطع کن

دوم اینکه شما آنقدر غرق در همین اعضا شدی و نمیخوای به خودت حق زندگی بدی که حالا هم نگران آبروی اونها و فهمیدنشون و فکرشون راجع به خودتی کلاس من بهت کمک میکنه کشف کنی خودت کی هستی؟از دنیات چی میخوای؟وخودت بدون همسر و فرزندانت چطوری میتونی به آرامش برسی ، اما این چیزهایی که شما توقع داری در توان من کلاسم و مشاوره هام نیست.

 یعنی شما میگی خانواده ام مهم نیست؟

مادر من گفتم خانواده ات مهم نیست؟من گفتم اگر تو حال خودت رو بهبود ببخشی و روی آگاهی خودت کار کنی اتوماتیک خانواده آرام‌تر شادتری رومیسازی و میگم: یک عمر در پی برآورده کردن نیازها و خواسته های اونها بودی،الانم داری همون راه رو ادامه میدی.مهمونی آنچنانی بگیری براشون، تمام وقت به فکر این باشی چی بپزی که میان خاص باشه چی بپوشی،مش موهات رو چیکار کنی،تولد آنچنانی سوپرایزی براشون بگیریو،هدیه های آنچنانی بهشون بدی و…..اونوقت اونها زنگ میزنن میگن نمیایم، میخوایم با دوستامون بریم تفریح یاقراره بریم پارک و تو میمونی و غصه اینکه من این همه کار کردم براشون مهم نبود.

ببین جان دل همه این کارها خوبه،همشون قشنگه ولی قبلش تا خودت به تنهایی از زندگی و بودنت در این عالم لذت نبری،همه این خرج هایی هم که میکنی حالتو خوب نمیکنه.

و ادامه دادم:

گر خودت باشی جهان برتو محیا میشود

ارزش خود بودنت دان رنج زیبا می شود

دوباره زد زیر گریه و ادامه داد: فکر اینکه بدون همه اینایی که گفتید باشم حالمو بدتر کرد.ای کاش اصلا نیومده بودم و با درد خودم داشتم می‌ساختم.از پشت میزم بلند شدم و رفتم روی کاناپه رو به روش نشستم. گفتم بانوی عزیز: تو رهبر ساختن خودتی با خودشناسی،با خود دوستی،با کار روی خودت،با الویت قرار دادن خودت توی زندگی،با کمی نگاه مثبت تر به خودت و ارتباط معیوبت با دنیای اطرافت.

چرا اینا حالتو بد کرد؟گفت : نمیدونم چون تا حالا اینا چیزای مهم زندگی من بود

گفتم:

 مولانا میگه:هر وقت غم و اندوه آمد، با آن مهربان باشیدزیرا خداوند مروارید را در دست اندوه قرار داده است.

تا پای رنج عمیق نیاید ما حاضر به تغییر نیستیم:

 این رنج تو میخواد بهت رشد بده و ببرت به مرحله بالاتری،ولی به هر حال انتخاب باتوئه که توی همین طبقه بمونی و یا با آسانسور بری طبقه بالاتر

ایناها همه مکمل همن برای رشد تو:دارو،کلاس، مشاوره و مهمتر از همه اینکه خودت بخوای یکم برای خودت زندگی کنی؟و ازش لذت ببری گفت: من بلد نیستم،مادرم زندگیش همینطوری بود.خاله هام،دختر خاله هام و….من اصلا نمیدونم این چیزهایی که شما میگید چطوری میتونه زندگیمو عوض کنه؟گفتم:چقدر تصمیمت جدی برای ساختن یه زندگی متفاوت برای خودت و خانوادت گفت: به خدا خسته شدم من 100%میخوام از این داروها رها بشم،شاد باشم،زندگی کنم.گفتم پس منم بهت میگم100%تا یکسال دیگه شرایط متفاوتی رو تجربه میکنی

این بود که موند با من توی اون دوره وتوی یکسال واقعا تغییرات اساسی توی زندگیش رو با چشمای خودش دید. هم هنر رو دنبال کرد و هم یه برنامه ورزشی برای خودش داشت و بعد از دید نو هم یه کارگاه شیرینی پزی زد و آخرین خبرایی که ازش دارم شرکت توی ایونت های خیریه ای بود و اینکه بعد از ۴ سال هم  تونست با هدف و برنامه قرص های افسردگی رو کنار بذاره. میدونستید اسم افسردگی بیماری قرن هست یعنی شیوع و ابتلای بالایی داره

تو گفتی:درد من درمان ندارد،

جهان با من سر و سامان ندارد

بگفتم:صبر کن سامان بگیری

دورن سازی برون از سر بگیری

بخندید و بگفتا: نیست باور

بگفتم:با عمل گردی تناور

و شد آن روز با هر گام آرام

سمندش در کمند آمد، دل آرام

دراین راهش به رنجی نو عجین شد

درونش ماه روی  راستین شد

سبویی نو بنوشید و بدیسان

برون شد آینه از بحر عمران

نگاهی اندر آن آینه انداخت

به یکباره خودش را باز بشناخت

مهمترین علت افسردگی چیست؟

چندین عامل مختلف در وجود و بروز افسردگی امکان دارد نقش ایفا کنند،مثل : ژنتیک، اتفاقات گذشته و شرایط کنونی وتغییرات محیطی ویا هورمونی و…..

بسیاری از افراد تصور می‌کنند که علت افسردگی خود را می‌دانند. اما واقعیت این است که پیدا کردن علت افسرده شدن همیشه ساده نیست. در بسیاری از موارد افسردگی یک دلیل ندارد.‌

حالا مهم ترین علت های افسردگی چیه؟افسردگی هم مثل یه بیماری جسمی مثل:سکته قلبی باید بهش نگاه کرد.نه نگاه بیماری خطرناک و وحشتناک افراد وقتی با  یک بیماری سخت یا شرایط جسمی سخت و بیش از حد توانشان مواجه میشن  امکان داره افسردگی را تجربه می کنند. (مثل افسردگی بعد از زایمان)یا به علت جدایی یا از دست دادن عزیزان ، بعضی ها هم به علت ژنتیکی و سابقه ابتلای خانوادگی افسردگی میگیرند

10 عامل بروز افسردگی:

۱علت زیستی

2- علت ژنتیکی :افسردگی سابقه خانوادگی ،اگر فردی در خانواده به افسردگی مبتلا باشد ریسک ابتلا به افسردگی در شما وجود دارد.مثل بقیه بیماریها :دیابت،چربی خون،سکته و….

۳جنسیت :احتمال بروز افسردگی در زنان دو برابر مردان است و علت آن به طور قطعی مشخص نیست. تغییرات هورمونی که زنان در بازههای زمانی مختلف در زندگی خود تجربه میکنندمثل: سیکل عادت ماهیانه  و بارداری و تغییرات هورمونی ناشی از استرس میتواند یکی از علل افسردگی آنها باشد.

۴سن: یکی از علت های افسردگی بالا رفتن سن است.

5- بیماریهای مزمن عبارتند از:

سرطان ،بیماریهای قلبی،سکته مغزی؛مشکلات تیروئیدی ،دیابت،بیماریهای کلیویایدزلوپوسام اس (MS)پرکاری تیروئیددردهای مزمنبیماری مزمن به بیماری گفته میشود که بیش از حد نرمال طولانی شده و به طور کامل قابل درمان نیست.

۶افسردگی به علت دردهای مزمن: درد مزمن به دردهایی گفته میشود که بین چند هفته تا چند ماه پایدار باقی بمانند. ایجاد اختلال در خواب، کاهش توانایی فرد در تحرک و ورزش کردن، مختل کردن روابط و کاهش بهرهوری شغلی شوند.

۷صدمه روحی و سوگ صدمات روحی (Trauma) از جمله تجاوز و سو استفاده جنسی یا عاطفی از جمله مهم ترین علت های افسردگی هستند. فرقی ندارد این اتفاقات تلخ در دوران کودکی یا بزرگسالی افتاده باشند، به هر حال میتوانند به خصوص در افرادی که از نظر زیستی مستعد افسردگی باشند ایجاد مشکل کنند.

سوگ یک پاسخ طبیعی و رایج نسبت به فقدان است. فقدان یک عزیز پس از مرگ او، فقدان به علت جدایی، فقدان از دست دادن شغل، فقدان پس از گم شدن یا مرگ فرزند،طلاق و بازنشستگی همگی میتوانند باعث سوگ شوند.سوگ بعد از مرگ یک دوست یا از دست دادن سایر عزیزان یک احساس طبیعیه، اما این سوگ پس از فقدان میتواند باعث بروز علائم افسردگی مثل احساس بیارزشی، افکار منفی، ناامیدی، فکر خودکشی، احساس پوچی و لذت نبردن از زندگی شود.

8- تغییر شرایط و وقایع استرسزا:هر فردی در طول زندگی خود به دلیل وقایع استرسزا (مثل طلاق یا مراقبت از بستگان بیمار،تغییر کار،تغییر محل زندگی) غم را تجربه می کند. اما وقایع مثبت مثل ازدواج یا شروع یک شغل جدید هم میتوانند جزء علتهای افسردگی به شمار بیایند.

۹مصرف داروهابسیاری از داروها میتوانند باعث بروز علائم افسردگی شوند. داروهایی مثل «ایزوتریتینوئین» (برای رفع آکنه)، «اینتفرون آلفا» و «کورتون» میتوانند ریسک ابتلا به افسردگی را بالا ببرند.‌این باعث بدتر شدن علائم افسردگی و ایجاد تداخل در تاثیرگذاری داروهای ضدافسردگی میشود.

۱۰مشکلات شخصی:مسائل شخصی هم میتواند علت افسردگی در افراد باشد. به خصوص افرادی که زمینه زیستی و ژنتیکی ابتلا به افسردگی را دارند بیشتر در معرض ابتلا هستند. مسائل مالی، اختلافات و مشکلات خانوادگی و طلاق،قرنطینه خانگی، فاصله گیری از اجتماع به علت بیماریهای ذهنی، طرد شدن از گروههای دوستانه و خانوادگی هم می توانند در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند.

ملاک های تشخیصی افسردگی اساسی:

وجود 5 یا تعداد بیشتری از علائم زیر در طول مدت حداقل 2 هفته به همراه اختلال عملکرد؛ حداقل یکی از نشانه های: الف. خلق افسرده یا ب. فقدان علاقه و لذت باید وجود داشته باشد.

1-  خلق افسرده در بخش عمده روز، تقریبا هر روز، به صورتی که توسط گزارش ذهنی (مثلا احساس می کند غمگین، پوچ یا نا امید است) یا مشاهده دیگران (مثلا غمگین بنظر می رسد) به آن اشاره شود.یا پرخاشگری تکانشی(یهویی با همسایه دعوا میکنه،یهو بچه رو میزنه…)

2-  کاهش محسوس علاقه یا لذت در تمام، یا تقریبا تمام فعالیت در بخش عمده روز یا تقریبا هر روز.(دائما از بی هدفی رنج میبره،هیچ کار خاصی انجام نمیده).

3-  کاهش وزن قابل ملاحظه به هنگامی که رژیم گرفته نشده است یا افزایش وزن (مثلا تغییر بیشتر از 5 درصد وزن بدن در ماه) یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا هر روز

.4-  بی خوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز

5- سراسیمگی یا کندی روانی، حرکتی تقریبا هر روز (قابل مشاهده توسط دیگران، نه صرفا احساس ذهنی بی قراری یا کندی)

6-  خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هر روز.

7-  احساس بی ارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا نامناسب تقریبا هر روز (نه فقط سرزنش کردن خود یا احساس گناه در مورد مریض بودن)

8-  کاهش توانایی فکر یا تمرکز کردن، یا دو دلی، تقریبا هر روز (خواه به وسیله گزارش ذهنی یا مشاهده دیگران)

9-  افکار مکرر مرگ ( نه فقط ترس از مردن)، اندیشه پردازی مکرر خودکشی بدون برنامه خاص، یا اقدام به خودکشی یا برنامه خاص برای دست زدن به خودکشی .

راهکارهای درمان افسردگی‌ :

  1. درمان به کمک مشاوران و روان شناسان:شناختی،رفتاری،روانکاوی،هیجان مدار و…..

2.دارو درمانی زیر نظر روانپزشک متخصص

3.خودآگاهی نسبت به جسم و ذهن:

تغییر سبک زندگی یکی از سادهترین و درعینحال مهمترین و کاربردیترین روشهای درمان افسردگی است. حتی سایر ش های درمان نیز در سایهی تغییر سبک زندگی بهتر عمل خواهند کرد. گاهیاوقات تغییر سبک زندگی و حالوهوای فرد بیمار اصلا باعث میشود که به دارو و سایر روش های درمان افسردگی نیازی نباشد.

از اقداماتی که میتوان برای تغییر سبک زندگی و درمان افسردگی انجام داد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

1.ورزش کنید واز خانه بیرون بروید

با غصه خوردن در خانه، افسردهتر هم میشوید. از خانه بیرون بزنید(حداقل روزی یکبار) و کاری را که دوست دارید، با جنب و جوش انجام بدهید. میتوانید پیادهروی یا دوچرخه سواری کنید یا کلاس های عمومی ورزشی شرکت کنید.ورزش کنید تا کنید تا کاملاً خسته شوید. ورزش یکی از روشهای مناسب برای از بین بردن حالت عصبی شماست و کمک به ترشح هورمون های شادی در مغز میکند

  1. سرگرمی های خود را کشف کنید:

فکر کنید ببینید انجام چه کارهایی شما را سرگرم میکند. بهترین راه این است که فعالیتهای مورد علاثه خود را روی کاغذ بنویسید، البته مساله این است که هنگام ناراحتی و بیحوصلگی هیچ کاری لذت بخش نیست. پس چه کار باید کرد؟ فهرستی از فعالیتهایی که قبلاً از انجام آنها لذت میبردید را تهیه کنید. پس از آن یکی از آنها را انتخاب کنید و انجام دهید

  1. دوست خوب داشته باشید ویا پیدا کنید:

دکتر بونی استریکلند (استاد روانشناسی دانشگاه ماساچوست) میگوید: «صحبت کردن با دیگران و بیان احساسات شخصی همیشه به شما کمک میکند تا احساس خوبی داشته باشید. دوستانی را برای صحبت کردن انتخاب کنید که به شما توجه داشته باشند و با آنها درد دل کنید

مراقب باشید حرف زدن تبدیل به غر زدن و دنبال راه حل گشتن با یک دوست نباشید.

(یکبار مقاله درباره کشف دوست خوب مینویسم)

  1. اگر حس گریه دارید،خوب گریه کنید:

اگر صحبت از مشکلات باعث بغض شما میشود، خوب گریه کنید. گریه شما را کاملاً راحت میکند. مخصوصاً اگر علت آن را بدانید.

  1. نقاشی بکشید یا ازکتاب های ماندلا استفاده کنید:

یکی از بهترین راههای بیرون ریختن احساسات نوشتن آنها بر روی کاغذ و یا حتی بهتر از آن نقاشی کردن آننقاشی کردن آنهاست. اگر پس از این که چیزی شما را ناراحت کرد، فوراً بنشینید و شروع کنید به نقاشی کردن، از احساسی که به شما دست میدهد، تعجب خواهید کرد. از رنگهای مختلف استفاده کنید.

ماندلا:طرح های آماده برای رنگ آمیزی

6.هنری که دوست دارید را کشف کنید:

هر ماجراجویی جدیدی کمک به حال بهتر شما و ترشح هورمون ها در مغز شما دارد،پس هنر مورد علاقه تان را کشف و ادامه دهید.

  1. اگر پر مشغله اید,مشغله خود را کم کنید

مشغله زندگی در قرن بیستم کم نیست. اگر فکر میکنید علت اصلی افسردگی شما به خاطر زمانبندی کردن بیش از حد امور است. استراحت کنید و برای کارهای خود مثل حمام آب گرم یا ماساژ وقت بیشتری بگذارید.

  1. بنویسید تا معجزه برایتان کند:

نوشتن به شما کمک میکند نشخوارهای فکریتان(افکار تکرار شونده منفی)کم شود.

یک تکه کاغذ بردارید و شروع به نوشتن احساساتتان کنید. هیچ چیز را مخفی نگه ندارید. هر چه واقعاً حس میکنید را بنویسید. زیاد در قید و بند معنیدار بودن نوشتههایتان نباشید. هر فردی ممکن است حتی با نزدیکترین دوستانش نیز نتواند بعضی حرفها را مطرح کند ولی با خودش که میتواند. از آنها برای رهایی از افسردگی، کاهش اضطراب و استرس، منزوی بودن و خستگی های روحی و ذهنی خود بهره بگیرید.گاهی اگر میبینید نشخوارهای فکری زمان خواب هم شما را آزار میدهد با کاغذ و خودکار به رختخواب بروید و نزدیک به خواب مجدد افکار آزارگرتان را بنویسید.

میتوانید اگر حضور نوشته ها آزارتان میدهد یا نگران میشوید کسی آنها را بخواند پاره شان کنید.

حد اقل 1سال هر روز2بار این کار را تکرار کنید.

  1. تغذیه مناسب داشته باشید

تغذیه مناسب، کلید داشتن سلامت فیزیکی و روانی افراد است. در طول روز وعدههای کوچک و مناسب داشته باشید تا باعث شود انرژی شما در روز بالا بماند. البته ممکن است به سمت غذاهایی با قند بالا گرایش پیدا کنید اما بدانید که ترکیبی از کربوهیدارتها انتخاب بهتری برای شما خواهد بود . میتوانید به طب سنتی هم  مراجعه کنید.

تجربه مراجعینم میگوید:آناناس،مغریجات،ویتامین های گروهB1.300,D,و امگا3 ونروبین اثر بخش بوده

  1. با اندازه کافی بخوابید

میزان خواب تاثیر بالای بر حال و هوای افراد دارد. زمانی که شما خواب کافی نداشته باشید علایم افسردگی شما بیشتر از قبل خواهد بود. کمبود خواب برای شما ناخوشایند بوده و منجر به ناراحتی و خستگی فراوان میشود. مطمئن شوید که در طول شبانهروز 8 ساعت خواب کافی خواهید داشت. تنها افراد کمی هستند که با خواب کمتر از هفت ساعت در شبانه روز همچنان عملکرد خوبی خواهند داشت.

11.از مانتراهای جذاب لذت ببرید:

مانترا به جملات تاکیدی مثبت گفته میشود که با تکرار آنها انرژی میگیریم.مثل:من بانشاط وپر انرژیم،من امروزم را زیبا میسازم.

12.کلیپ های انگیزشی ببینید و عضو پیج های انگیزشی شوید:

با کمک به پر کردن فضای ذهنتان با افکار مثبت به خود کمک میکنید تا

موارد منفی را از خود دور کنید و به پرذازش دايم آنها نپردازید.

فکر خود ساز که هر سازه تو

می شود قطعه ای از خانه نو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سلام

به دید نو زندگی نو خوش آمدید

رزرو وقت مشاوره از طریق تلگرام